تکلیف سنگین بر مکلفان تببین در برابر نبرد شناختی دشمنان
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۹۰۵۱۱
نقاب برداری از چهره باطل، وظیفه سنگین تبیینگران، مبلغان و دلسوزان است؛ چه اینکه در جنگ شناختی همانند جنگ فیزیکی، ابتدا باید طـراحی و نقشـه دشـمن و نقاط هـدف او را به خوبی شناخت و سپس با روشهای تبیینی به میدان جنگ شناختی ورود کرد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، امروزه فضای نبرد و درگیری رسانهای بر پایه علوم و فناوریهای شناختی چیده شده و بستر جنگ شناختی هم بر پایه علوم شناختی استوار و بنا شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علوم شناختی در حوزههای بهداشت، اقتصاد، علوم دفاعی و سیاست مطرح است که بهعنوان نمونه در مقوله اقتصاد میتواند تحولی بر پایه تغییر و دگرگونی ایجاد کرده و رفتارهای اقتصادی عامه مردم را اصلاح کند.
رفتارها و اندیشهای که جز درآمیختن اطلاعاتی که شما از دنیای اطراف دارید و به عبارت دیگر بازنمایی جهان خارج، چیز دیگری نیست و در حقیقت همان «علم علوم شناختی» است.
اما آنچه در مقوله جنگ شناختی مطرح است، توانایی تاثیرگذاری و نفوذ بر ادراک و شناخت یک فرد و جامعه در امتداد اهداف مورد نظر است. در جنگ شناختی با تحمیل اراده از طریق بهکارگیری و کنترل مغز، اعصاب، روان و احساسات افکار عمومی بر رفتار آنان اثر میگذارند و حتی امنیت روانی و اجتماعی یک جامعه را با چالش روبرو میکنند.
رابطه امنیت با جنگ شناختیامنیت، از واژگان کلیدی و استراتژیک در حوزه روابط بینالملل و جهان پیچیده سیاست است. کلیه اهداف و برنامههای دیگری که در قالب منافع ملی تعریف میشود، ذیل امنیت به شمار رفته و در این مسیر دنبال میشوند، بنابراین طبیعی است که بدون امنیت، آموزش، رفاه و ثبات اجتماعی جامعه دچار چالش، تنش و حتی توقف یا رکود خواهد شد و اگر عنصر امنیت حذف شود، رفاه، آموزش و آسایش هم تحت الشعاع قرار گرفته، کمرنگ شده یا از بین میروند.
جنگ شناختی از آخرین تکنیکهای نبرد نرمجنگ شناختی (Cognitive warfare) به مفهوم هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان با هدف تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت آنها است.
این نوع جنگ، نمای پیشرفتهتر، تکامل یافتهتر و عمیقتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای با تکیه بر رسانههای نوین شکل گرفته و با مدیریت افکار و ادراک بشر همراه است.
با رخدادن و پیش تاختن جنگ روانی توجه و نگاه مخاطب از یک سوژه و موضوع تغییر میکند و در جنگ شناختی، این ذهنیت و برداشت افکار و افراد مورد نظر است که از آن سوژه، تغییر کرده و به سمت دیگری سوق داده میشود.
در عرصه نبرد سخت، پیچیده و درگیرانه شناختی اگر در وادی اعتقاد و شناخت، باورها، افکار و اندیشههای عمومی طرح و برنامه داشته باشند و در اعتقادات، نه فقط در فهم مردم بلکه، در باور و ذهن وسیع مردم جاسازی کنند، کارستان کردهاند و نتیجهای هم که خواهند گرفت قابل ملاحظه خواهد بود.
پدیده نامریی و ناپیدای جنگ شناختی از سال ۲۰۰۳ میلادی در ایالات متحده و سه کشور اروپایی به روش آکادمیک و تئوری دنبال میشود. این پدیده با مباحث علمی دنبال شده و بستر آن علوم شناختی است؛ عرصههای آن هم عصب شناسی، فکر، مغز و عنصر جدیدالکشف و تازه واردی به نام «هوش مصنوعی: است که این روزها بیشتر و بیشتر از آن میشنویم.
اما آنچه در دنیای پیچیده و ناشناخته امروز اهمیت بیشتری دارد این است که همواره باید به این مهم توجه کرد که اگر در حوزه جنگ شناختی مهاجم و حمله کننده نباشید، شکست و باخت شما قطعی و حتمی است.
دشمن را در مرزهای خودش درگیر کنیداصل نخست و بنیادین در جنگ شناختی، مشغول نگهداشتن دشمن در یکسوم مرزهای خودش است؛ به این معنا که باید صد درصد مرز خودمان و دوسوم مرز دشمن را رد کرده باشیم.
در حقیقت اگر ما آمریکای به ظاهر ابرقدرت را در واشنگتن یا نیویورک متوقف نکنیم، طرف مقابل ما را در پایتخت خودمان یعنی تهران، گلوله باران کرده و مقاصد خود را پیش میبرد.
درباره کرونا هم که یک پدیده پیچیده در قرن اخیر بود در یک نمونه در اروپای به ظاهر متمدن، شاهد ماسک دزدی بودیم، اما همان زمان، ایران اسلامی در حال تحریم و تهدید از سوی همان ماسک دزدها، به صنعت تولید ماسک خانگی و مردمی در کنار تامین و و توزیع کمکهای مومنانه روی آورد، درصورتیکه او، میخواست ماسک را به یک بحران بزرگ برای کشورمان بدل کند و کشورمان را به چالش بکشد.
شناخت، ترجمه و تقلیدنهضت درگیر کردن یا مشغول کردن کشور به صنعت ترجمه و آموختن زنجیروار و اعتیادگونه زبان اصلی از مهدها و ابتداییها تا موسسات آموزشی و حتی فرهنگی، عنصر مهمی در میانه نبرد شناختی این سالهای دشمن است که این هم با برنامه دقیق رخ داده و انجام شده است.
در حقیقت طی این فرآیند که پله به پله و مرحله به مرحله جلو آمده، هر آنچه که طرف غربی مینگارد ما ترجمه میکنیم، اما گویا به آثار شناختی این ترجمهها و در ادامه تبدیل شدن به عادت وارهها و رویههای منفی و ناهمگون با ساختارهای فرهنگی، دینی و اعتقادیمان توجه نداریم یا دست کم طبق همان عادت وارهای گمشده در زمان بر اساس خواست او پیش رفتهایم.
نکته دیگر در حوزه شناختی این مهم است که دشمن میکوشد ما را به جایی برساند که اگر شناخت از یک موضوعی، برگرفته از ادراک و دلایل ذهنی خودتان بود، این را به فضای فانتزی مرکب از مسائلی که مبنا و ماخذی ندارند مرتبط کرده و گره بزند.
دیروز رسانههای گروهی و امروز بیشتر و فراگیرتر، رسانههای موبایلی و فردمحور تصمیم داشتند در برابر یک انقلاب نامتقارن و نامتوازن بایستند که نتوانستند و به خوبی متوجه این موضوع شدند که دقیقاً مشابه همان رویه انقلاب، باید به سمت برنامههای نامتقارن و نامتوازن رفت تا نتیجه گرفت و کاری از پیش برد.
در همین زمان و با روند پیچیده عمل دشمن، ما به سمت کلاسیک بودن روی آوردهایم و گرفتار کندی حرکت، نداشتن سرعت عمل همراه با ابتکار و خلاقیت در تولید محتوا و حتی نقل سریع و دست اول روایت اول هستیم.
صحه گذاشتن بر اینکه در مدل نامتقارن، باید نامتوازن عمل کرد و در مدل نامتوازن، باید نامتقارن عمل کرد، ضرورت انکار ناپذیر در این مورد خاص است. حوزه شناختی، ۲۷۰ تکنیک، ۹۰ تز و ۱۰۰ آنتیتز دارد بنابراین در مدل نامتقارن و نامتوازن، تسلط بر حمله کننده و هجوم آورنده مهم نیست و چیزی که اهمیت دارد، مشرف بودن بر نحوه عمل و اقدام طرف مقابل یعنی متخاصم و مهاجم است.
درواقع، سیطره و اشراف امری حقیقی و تسلط گاهی فکر و اندیشه محور است؛ به همین دلیل است که در جنگهای نوین در برابر مدل نامتقارن و نامتوازن، نباید به هیچ عنوان روش کلاسیک اقدام کرد، چرا که دست شما برای طرف مقابل رو میشود بنابراین ضرورت ورود به این حوزه، این است که دیگر مردم، دشمن و فرایندها و روندها، کلاسیک نیستند. در واقع، باید در روش، منش، بینش، نگرش و دانش و آگاهی بازنگری شود و از این مسیر راهبردها به همی ترتیب دنبال شوند.
امروز در کشورمان شاهد این هستیم که دشمن با تمام قدرت و امکان، وارد میدان شده و فرهنگ ضدانقلاب، ضد ایران، ضد اسلام و شیعه علوی را ایجاد کرده و بعد از آن تا حد قابل توجهی خروجی و نتیجه هم گرفته است. دشمن و معاندان در حال گلوله باران لحظه به لحظه ما هستند پس نمیتوان به آنان گفت که صبر کنید تا من، فرهنگسازی کنم و سپس فرصتی دست بده تا بتوانم پاسخ تو را بدهم.
دشمن، دشمن است و دشمنی پیشه ریشهدار و روش و منش همیشگی اوست و اینجا باید شما هم به زمان، به موقع منطقی و حتی تهاجمی، پاسخگوی عمل او باشید.
تبیین و جهادی که باید جدی گرفتدر مقابل نبردی که دارای ماهیت موذیانه و مکّارانه و بدون هیچگونه تهدید پیدا و ظاهری است، این جهاد تبیین است که راهگشا و چاره ساز است.
عنصری که هدف آن نمایاندن و جدا کردن حق و باطل از یکدیگر و اجازه ندادن به فریبها و دسیسههای دشمن ب سوء استفاده از شبهات برای ایجاد فتنه و غبار است.
با وجود انقطاع و انفصال ادراکی که در ایران میان نسل پیشران و ایجادکننده، پیش آمده، همین فاصله است که مشکل ساز و چالش برانگیز شده و بواقع از اصل پدیده یعنی عصر ارتباطات بیشتر ما را به چالش کشیده است.
این گرفتاری در حالی است که نهادهای فراگیر و بزرگی همچون وزارت علوم، آموزش وپرورش و وزارت فرهنگمان چندان راهبرد مشخص و مدونی برای مقابله با این پدیدهها ندارند و نتوانستهاند هویت افزایی کنند.
عصری که هم فرصت بوده و هم از جنبههایی تهدید بهشمار میرود و «جهاد تبیین» این عصر هم بهنوعی هم جهاد آفندی و هم جهاد پدافندی است و عنصر خلاقیت، منطق، اخلاق و متانت در آن حرف اول را میزند.
حوزه شناختی یا شما را هویتمند میکند یا تهی از هویت و وقتی این کار را کرد، ماهیت شما تغییر میکند و سپس، اراده تحتالشعاع قرار میگیرد و آن زمان، این اراده یا شما را به کف خیابان میآورد یا در خانه میمانید و اختلال شناختی، ر خ میدهد و نمیدانید برای چه، این کارها را میکنید. ندانستن در اینجا عنصری است که باید به دانایی تبدیل شود و تبدیل آن به عنصر دانایی نیازمند تببین، آن هم در طول یک مسیر است.
مسیری که دشمن برای رسیدن به این تغییر هویتی مواردی از جمله تحریف واقعیتها، ایجاد یاس و تزریق ناامیدی، نادیده گرفتن دستاوردها و پیشرفتهای عظیم انقلاب، خدشه دار کردن غیرت دینی و زیرسؤال بردن سنتهای الهی را برای نیل به اهدافش دنبال کرده و در بخشهایی نتیجه هم گرفته است.
پس مهمترین عنصر، دانستن است و پس از دانستن به کار گرفتن راهکارهای تاب آوری در برابر این نبرد شناختی است.
شناخت تکنیکهای جنگ شناختی بویژه توجه بیش از حد به رویدادهای بیاهمیت و ارائه اخبار منفی در جامعه، برای کمرنگ کردن اخبار مثبت و همچنین افزایش آگاهی و بصیرت دینی از مهمترین عناصر تاب آوری در این بخش است.
ارتقاء سواد رسانهای به عنوان یک اصل بنیادین در عصر ارتباطات بویژه برای جامعه ایران و همچنین جهاد تبیین برای فهم حقیقت و رهایی از متشابهات و انحرافات نیز دو عنصری هستند که در موضوع تاب آوری مطرح هستند.
تکلیف بر مکلفان تببیننقاب برداری از چهره باطل وظیفه سنگین تبیین گران و تبلیغ کنندگان است چه اینکه در جنگ شناختی همانند جنگ فیزیکی، ابتدا باید طراحی و نقشه دشمن و نقاط هدف او را به خوبی شناخت و سپس با روشهای تبیینی به میدان جنگ شناختی ورود کرد.
اینکه دشمن بر چه چیزی تمرکز دارد، محور تببین قلمداد میشود و اینکه محور تببین چگونه باید پیش برود تا موثر بوده و به هدف مطلوب برسد نیازمند دقت، برنامه ریزی، تولید محتوای هنرمندانه در کنار تربیت، تعلیم و تعالی ارزش مدارانه است.
از همین منظر باید فرآیندها در تببین را به سمت تفهیم مردم و آفندی علیه دشمن حرکت داد و در یکی از بخشهای مهم این رویکرد، برای کنترل فرماندهی در حوزه رسانه اقدام کرد.
اما تمرکز دشمن در جنگ شناختی، بر تغییر شناخت نخبگان و مردم از موضوعات مختلف در دوره معاصر نیز از طریق رسانه دنبال میشود؛ او با این تغییر شناخت و بینش، در عمل به دنبال تغییر گرایش و کنش نخبگان و عامه مردم است و در این مسیر از ابزار و سلاح استراتژیک این جنگ یعنی روایت بهره میگیرد.
روایتی که اول بودن و به هنگام نقطه زنی و روایت کردن در آن، در جبهه داخلی ملزومهای لازم در این زمانه است. فقط در یک نمونه دشمن در روایت خود با تطهیر دوران سراسر سیاه پهلوی اول و دوم، واقعیتهای دوران قبل انقلاب را معکوس جلوه میدهد و موفقیتهای انقلاب را منفی از همین رو ضروری است با ابزار تبیینی به چنین میدانی ورود کرد و با مستندات به اقناع افکار عمومی و نخبگانی پرداخت تا تصویرسازی هدفمند دشمن به ثمر نرسد.
یادداشت از: محمود افشاری خبرنگار ایمنا
کد خبر 681808منبع: ایمنا
کلیدواژه: جهاد تبیین جنگ شناختی سواد رسانه ای نبرد تركيبي افكار عمومي غيرت ديني علوم شناختی ماسك دزدي واشنگتن نیویورک دوران پهلوی جنگ فيزيكي علوم دفاعي شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق جنگ شناختی علوم شناختی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۹۰۵۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مشاغل بدون آسیب شناختی کدامند؟
ایسنا/خراسان رضوی مشاغلی وجود دارد که افراد با انجام آن، ۴۰ درصد کمتر در معرض آسیب شناختی بعد از ۷۰ سالگی قرار دارند.
تحقیق جدید خطرات زوال شناختی روی ۷۰۰۰ نفر در ۳۰۵ شغل مورد بررسی قرار گرفت.
وقت آن است که در کلاس هنر یا آشپزی ثبتنام، کتاب بازیهای فکری و پازل را باز یا یک بار دیگر سعی کنید به ایتالیایی یا آلمانی تسلط پیدا کنید.
شواهد علمی جدیدی بهدست آمده است که بهنظر میرسد آنچه را که بسیاری گمان میکردند، تأیید میکند؛ اینکه در مغز شما، مانند بسیاری از چیزها، ممکن است «ااگر از آموختههایتان استفاده نکنید به فراموشی سپرده شوند.»
نتایج تحقیق جدید نروژی نشان داد افرادی مجبور بودند از مغز خود در زمینه شغلی زیاد استفاده کنند، ۴۰ درصد کمتر در معرض آسیب شناختی در سنین بالای ۷۰ سال بودند، نسبت به افرادی که شغلشان بیشتر به کارهای روزمره متکی بود.
ترینه هولت ادوین از بیمارستان دانشگاه اسلو، محقق اصلی این تحقیق، در بیانیهای گفت: ما الزامات مشاغل مختلف را بررسی کردیم و دریافتیم که تحریک شناختی در محل کار در مراحل مختلف زندگی در دهههای ۳۰، ۴۰، ۵۰ و ۶۰ سالگی شما، با کاهش خطر ابتلا به اختلالات شناختی خفیف بعد از ۷۰ سالگی مرتبط است.
وی افزود: یافتههای ما ارزش داشتن شغلی را نشان میدهد که به تفکر پیچیدهتر بهعنوان راهی برای حفظ بالقوه حافظه و تفکر در دوران پیری نیاز دارد.
این تحقیق بر اساس مطالعه ۷۰۰۰ نفر در ۳۰۵ شغل انجام شد و محققان مشاغل را در چهار گروه دستهبندی کردند، از مشاغلی که به بیشترین تفکر و خلاقیت نیاز داشتند تا مشاغلی که کمترین نیاز را داشتند. برای مثال معلمان در دسته اول بودند. مشاغل پستچی و نگهبان در گروه چهارم قرار گرفتند.
حتی پس از محاسبه متغیرهایی مانند سن، جنسیت، تحصیلات و درآمد، محققان دریافتند افرادی که در گروه چهارم قرار داشتند ۶۶ درصد بیشتر در معرض خطر ابتلا به اختلالات شناختی یا زوال عقل بالای ۷۰ سال بودند.
یا برعکس، افرادی که در گروه اول بودند، گروهی که باید همیشه در آن تفکر کرد، ۴۰ درصد کمتر از گروه اول دچار اختلال شناختی شدند.
خوب، بنابراین نمیتوانیم نتیجه بگیریم که انجام جدول کلمات متقاطع یا یادگیری یک ساز موسیقی خطر را تا ۴۰ درصد کاهش میدهد. این حداکثر مزیتی است که در طول دههها بهدست آمده است و در کسانی که مشاغل هیجانی داشتند در مقایسه با کسانی که مشاغل خستهکننده و معمولی داشتند، مشاهده شده است.
تمرین دادن مغز
اما این تحقیق به دادههایی افزود که نشان میدهد تمرین دادن مغز، بهعبارت دیگر، فکر کردن زیاد و انجام کارهایی که شما را از نظر ذهنی به چالش میکشد، بهراستی برای آن مفید است.
این یافته، شاید بهطرز شگفتآوری، موضوعی بحثبرانگیز میان محققان پزشکی باشد. بسیاری از محققان برجسته در این زمینه در هر دو طرف بحث موضع گرفتهاند و یافتن مطالعاتی که شما را به این فکر میاندازد که آیا کل ماجرا دروغ است یا خیر، کار سختی نیست.
یکی از چالشهای عمده تحقیقات در این زمینه بیشتر به امکان تحقق آن بستگی دارد.
به این دلیل که هیچ راهی برای تکرار شرایط آزمایشگاهی در دنیای واقعی وجود ندارد. ما نمیتوانیم یک میلیون جفت از دوقلوهای همسان را جدا کنیم، آنها را در ۲ موسسه پزشکی مختلف برای تمام عمرشان حبس کنیم سپس، برای مثال، فقط یک گروه را برای دههها تحت تربیت مغز و تحریک شناختی قرار دهیم و دریابیم چه اتفاقی میافتد.
بیشتر تحقیقات مجبور بودهاند بر خوداظهاری یا مداخله نظارت شده کوتاهمدت تکیه کنند.
این چیزی است که این تحقیق جدید در نروژ را بهویژه جالب میکند. این تحقیق، مشاغلی را مورد بررسی قرار داد که تعداد زیادی از مردم در طول چندین دهه انجام داده بودند. بنابراین محققان توانستند اثرات تحریک شناختی پایدار و تمرین را در درازمدت بررسی کنند.
این یک آزمایشگاه و کامل نیست، اما شروع بسیار خوبی است.
در همین حال شایانذکر است کسانی در جامعه علمی که نسبت به مزایای تحریک ذهنی بر سلامت مغز مشکوک هستند، اغلب سعی میکنند به سؤالی متفاوت از بقیه پاسخ دهند.
بهطور معمول، محققان پزشکی برای اثبات چیزی انتظارها رو بالا میبرند سپس در دستیابی به آن شکست میخورند. آنان اغلب بهسرعت به این نکته اشاره میکنند که A منجر به B میشود در حالیکه بهراستی ثابت نکردهاند، فقط اینکه، ارتباط آماری قوی بین A و B وجود دارد.
خوب قابل قبول است اما در دنیای واقعی ما با سوالات متفاوتی سروکار داریم. چه احتمالی وجود دارد که این یافته کمککننده باشد و هزینهها و خطرات آن چیست؟
بسیاری از مردم مدتها قبل از اینکه محققان پزشکی بهطور قطعی ثابت کنند که سیگار باعث سرطان ریه میشود، سیگار را ترک کردند. اگر منتظر اثبات این موضوع بودند، بسیاری از آنان همان ابتدا بهدلیل سرطان ریه میمردند.
این امر تحت هیچ شرایطی عملی نیست. زوال عقل، بیماری وحشتناک است، بیماری آلزایمر شایعترین نوع زوال عقل است. هر چیزی که بهطور قابل قبولی ممکن است خطر را کاهش دهد ارزش امتحان کردن را دارد. بهخصوص اگر به اندازه انجام جدول کلمات متقاطع جذاب باشد، یادگیری آلات موسیقی و یادگیری یک زبان جدید آسانتر از ترک سیگار است.
منابع
https://www.marketwatch.com
https://www.morningstar.com
https://finance.yahoo.com
انتهای پیام